نظرات

به صورت آنلاین در مرکز مطالعات کوردستان – تیشک در بلاگ ژیانەوە منتشر شده است: ٢٠٢٥\٠٩\١٠

جعفری، اسکندر(٢٠٢٥):فدرالیسم یک مُسکن است. بلاگ ژیانەوە؛ مرکز مطالعات کوردستان – تیشک.

اما استعمار، تنها با اشغال نظامی و سرکوب سیاسی شکل نمی‌گیرد. استعمار ایرانی در کوردستان، بلوچستان و اهواز با فقر سیستماتیک، عدم سرمایه‌گذاری عمدی، حذف زیرساخت‌های اشتغال‌زایی و تحمیل معیشت خفت‌بار ادامه دارد. کولبری در کوردستان و سوخت‌بری در بلوچستان، نه انتخاب آزادانه، بلکه نتیجه‌ی قفل‌کردن اقتصاد بومی توسط حاکمیتی‌ست که این ملت‌ها را تنها به‌مثابه منابع مصرف و کنترل می‌بیند. کودکانی که پدران‌شان در کوهستانهای یخ‌زده‌ی کوردستان در حال کولبری جان می‌دهند و جوانانی که در شعله‌های انفجار باک‌های سوخت در بلوچستان می‌سوزند، قربانیان مستقیم این نظام استعمار داخلی‌اند. آنها همزمان سرکوب هویتی را نیز تجربه می‌کنند.

  • نوع انتشار: آنلاین

  • کوپی رایت: CC-BY-NC 4.0

  • بلاگ: ژیانەوە

  • استناد به متن: مرکز مطالعات کوردستان – تیشک

  • نویسنده: اسکندر جعفری

  • مترجم: 

  • تاریخ نشر: ٢٠٢٥\٠٩\١٠

  • انستیتو: مرکز مطالعات کوردستان – تیشک

  • Copyright: © 2025 by TISHK Center for Kurdistan Studies is licensed under CC BY-NC 4.0 

فدرالیسم یک مُسکن است

ایران، آن‌گونه که امروز در نقشه‌ها ترسیم شده، نه کشوری تاریخی با هویتی یکپارچه، بلکه محصول جنگ، اشغال نظامی و سرکوب ملت‌هایی‌ست که هر یک دارای تاریخ، زبان، فرهنگ، و دولت‌داری مستقل خود بوده‌اند. در قلب این جغرافیای ساختگی، ملت‌های کورد، عرب اهوازی، بلوچ و ترک آذربایجانی با زور سرنیزه در چارچوبی استعماری گنجانده شدند. آن‌چه امروز “ایران” خوانده می‌شود، نتیجه‌ی مرحله ‌به‌ مرحله سرکوب و نابودی حکومت‌های این ملتها، جمهوری‌های دموکراتیک و پادشاهی‌های بومی‌ست؛ پروژه‌ای که با مدرن‌سازی جعلی پهلوی‌ها و سرکوب فاشیستی ادامه یافت و اکنون نیز در قالب جریان‌های مرکزگرای اپوزیسیون بازتولید می‌شود.

حتی اگر اکنون نمایندگان این ملتها، دنبال فدرالی باشند، از حق تعیین سرنوشت نمیگذرند. استقلال، پایان استعمار است. واقعیت تاریخی آن است که فارس‌ها در ابتدا صرفاً قومی بودند که در جنوب یا شرق فلات ایران می‌زیستند. آن‌ها نیز سرزمین خود را داشتند، اما با گذر زمان و به‌ویژه با شکل‌گیری امپراتوری‌های هخامنشی، اشکانی و ساسانی، سعی کردند قلمرو خود را با زور شمشیر بر ملت‌ها و پادشاهی‌های مستقل گسترش دهند. اقوام و ملت‌های بسیاری، از میان‌رودان تا ارمنستان، از کوردستان از زمان مادها تا اهواز، از بلوچستان تا قفقاز جنوبی، بتدریج به مستعمرات این امپراتوری‌ها بدل شدند. مبارزات آنها ادامه داشت و هر بار، خود را از چنگال استعمار آزاد می‌کردند. حتی در دوران اسلامی نیز، ایده‌ی ایجاد سلطه‌ی سیاسی پارسی بر سایر ملت‌ها، همواره در پسِ ذهن سلطه‌گران مرکزگرا حفظ شد و سرانجام در عصر مدرن، در قالب ایدئولوژی ناسیونالیسم ایرانی-فارسی، دوباره فعال شد.

موقعیت کنونی  جفرافیای ایران، محصول فروپاشی و اشغال خشونت‌بار ساختارهای سیاسی بومی در آغاز قرن بیستم است. از آن جمله، جمهوری کوردستان در سال ۱۳۲۴ (۱۹۴۶ میلادی) به‌عنوان نخستین تجربه‌ی حکومت ملی کورد در تاریخ معاصر کوردستان با پشتیبانی مردم و روشنفکران کورد تشکیل شد. جمهوری کوردستان تنها یازده ماه دوام آورد و سپس با یورش ارتش شاهنشاهی پهلوی سقوط کرد و قاضی محمد، رئیس جمهور آن، اعدام شد. اما اشغال کردستان پیش از آن نیز آغاز شده بود. در سال ۱۲۹۹ (۱۹۲۱ میلادی)، رضاخان با لشکرکشی به کوردستان، بسیاری از خوانین کورد و ساختارهای ایالتی را نابود کرده و زیر سلطه‌ی تهران برده بود. این در حالی است که کوردها پیش از آن هم تجربه‌ی حکومت ماد و سلسله‌های بعد از آن را داشتند.

در اهواز (عربستان)، شیخ خزعل، حاکم منطقه، تا پیش از ۱۳۰۴ خورشیدی (۱۹۲۵ میلادی) عملاً اداره‌ی مستقل این منطقه را در دست داشت. با به قدرت رسیدن رضاخان و حمله‌ی نظامی به خاک عربستان، شیخ خزعل خلع قدرت شد و اهواز به‌زور به جغرافیای “ایران” ضمیمه گردید. این منطقه، که به‌لحاظ نفتی یکی از ثروتمندترین مناطق جهان بود، به اشغال نظامی درآمد و مردم اهواز به استعمار داخلی شدیدی دچار شدند. فقر تحمیلی، سرکوب هویت عربی، و کوچ اجباری به بخشی از واقعیت دائمی آنان بدل شد.

در بلوچستان، سلسله‌ی محلی رئیسان و خان‌های بلوچ تا اواخر دوره‌ی قاجار دارای استقلال نیمه‌کامل بودند. اما در سال ۱۳۰۷ (۱۹۲۸ میلادی)، رضاخان با لشکرکشی گسترده به منطقه، مقاومت مسلحانه‌ی بلوچ‌ها را سرکوب کرد و منطقه را به کنترل مستقیم ارتش شاهنشاهی درآورد. بسیاری از رهبران محلی اعدام یا تبعید شدند و ساختار ایالتی بلوچستان از هم پاشید. از آن زمان تا امروز، این منطقه عملاً به یک منطقه‌ی نظامی-امنیتی تحت اشغال تبدیل شده است.

در آذربایجان، جمهوری آذربایجان در سال ۱۳۲۴ (۱۹۴۵ میلادی) تأسیس شد. این جمهوری برای نخستین‌بار آموزش زبان ترکی را رسمی کرد و اداره‌ی امور منطقه‌ای را به دست خود آذربایجانی‌ها سپرد. اما تنها یک سال بعد، در آذر ۱۳۲۵، با عقب‌نشینی نیروهای شوروی و ورود ارتش پهلوی، جمهوری آذربایجان به خاک و خون کشیده شد و افراد زیادی کشته یا تبعید شدند، و تجربه‌ی استقلال ترک‌های آذری از ایران با خشونت به پایان رسید.

اما استعمار، تنها با اشغال نظامی و سرکوب سیاسی شکل نمی‌گیرد. استعمار ایرانی در کوردستان، بلوچستان و اهواز با فقر سیستماتیک، عدم سرمایه‌گذاری عمدی، حذف زیرساخت‌های اشتغال‌زایی و تحمیل معیشت خفت‌بار ادامه دارد. کولبری در کوردستان و سوخت‌بری در بلوچستان، نه انتخاب آزادانه، بلکه نتیجه‌ی قفل‌کردن اقتصاد بومی توسط حاکمیتی‌ست که این ملت‌ها را تنها به‌مثابه منابع مصرف و کنترل می‌بیند. کودکانی که پدران‌شان در کوهستانهای یخ‌زده‌ی کوردستان در حال کولبری جان می‌دهند و جوانانی که در شعله‌های انفجار باک‌های سوخت در بلوچستان می‌سوزند، قربانیان مستقیم این نظام استعمار داخلی‌اند. آنها همزمان سرکوب هویتی را نیز تجربه می‌کنند.

این تاریخ مشترک، نشانه‌ی واضحی است از این‌که چیزی به نام “ایران طبیعی” یا “ایران تاریخی” وجود نداشته و ندارد. آنچه وجود دارد، نتیجه‌ی سرکوب سازمان‌یافته‌ی ملت‌هایی‌ست که هرکدام شایسته‌ی دولت‌داری مستقل‌اند. پارتها، قاجارها، پهلوی‌ها و شیعیان با تزریق ملی‌گرایی نژادپرستانه و شعارهای “ایران واحد”، خاک ملت‌های دیگر را اشغال کردند.

این پروژه‌ی استعمار داخلی که از تهران آغاز شد، تا امروز در مغز استخوان برخی از گروههای اپوزیسیون‌ فارس‌محور، ادامه دارد. برخی از جریانات این اپوزیسیون، که داعیه‌دار آزادی و دموکراسی‌ هستند، هرگز از حق ملت‌ها برای تعیین سرنوشت پشتیبانی نکرده و همچنان همان واژگان استعماری را تکرار می‌کند: تمامیت ارضی، وحدت ملی، ایرانی واحد.

ملت‌های کورد، عرب، بلوچ و ترک دیگر فریب نمی‌خورند. آن‌ها صاحبان مشروع سرزمینی هستند که با زور اسلحه و استبداد، مستعمره‌ی دولت برساختەی فارس محور شدند. تاریخ، زبان، فرهنگ، و مقاومت آن‌ها گواهی‌ست بر حق طبیعی‌شان برای استقلال. همان‌طور که هیچ‌کس از فرانسه یا انگلیس برای استقلال مستعمره‌های آفریقا اجازه نگرفت، ملت‌های دربند ایران نیز نیازی به تأیید تهران‌ ندارند

لۆگۆی ناوەند

اشتراک گذاری صفحه!

مطالب دیگر