نظرات

به صورت آنلاین در مرکز مطالعات کوردستان – تیشک در بلاگ ژیانەوە منتشر شده است: ٠٨/٠٥/٢٠٢٥

حسینی، شاهو (٢٠٢٥):از حاشیه تا متن: تبارشناسی ذهن کوردی. بلاگ ژیانەوە؛ مرکز مطالعات کوردستان – تیشک.

گزینه متن

کارل یاسپرس، در مواجهه با تجربه‌های مرزی، از «وضعیت‌های حدی» سخن می‌گوید: لحظاتی که فرد با رنج، مرگ، شکست یا بی‌معنایی مواجه می‌شود و خود را فراتر از امکان‌های معمولی می‌یابد. ذهن کوردی در ایران، ذهنی است که به‌طور ساختاری در وضعیت حدی قرار گرفته است؛ در حاشیه‌ی گفتمان‌های کلان، در انکار حقوق فرهنگی، و در تجربه‌ی پیوسته‌ی حذف و حاشیه‌نشینی. این ذهن، در مواجهه با ساختارهایی که انکارگر بودن اویند، خود را نه به‌عنوان سوژه‌ای مسلط، بلکه به‌مثابه‌ی”ذهن رنج‌کشیده” بازمی‌شناسد. اما این رنج، صرفا دردناک نیست؛ بلکه امکان تولد تفکر را فراهم می‌کند. چنان‌که نیچه گفته بود: «آن‌که عمق رنج را فهم کرده، سزاوار فلسفه است».

.

  • نوع انتشار: آنلاین

  • کوپی رایت: CC-BY-NC 4.0

  • بلاگ: ژیانەوە

  • استناد به متن: مرکز مطالعات کوردستان – تیشک

  • نویسنده: شاهو حسینی

  • مترجم: 

  • تاریخ نشر: ٠٨/٠٥/٢٠٢٥

  • انستیتو: مرکز مطالعات کوردستان – تیشک

  • Copyright: © 2024 by TISHK Center for Kurdistan Studies is licensed under CC BY-NC 4.0 

از حاشیه تا متن: تبارشناسی ذهن کوردی

مقدمه

در تاریخ تفکر، ذهن یا سوژه همواره در نسبت با قدرت، زبان، و تجربه تاریخی معنا یافته است. در این میان، ذهن کوردی به‌عنوان ذهنی که در بستر انکار، حذف، و مقاومت شکل گرفته، شایسته تأمل فلسفی مستقلی است. برخلاف سوژه‌های کلاسیک مدرنیته که اغلب در چارچوب عقلانیت، خودمختاری و آزادی تعریف می‌شوند، ذهن کوردی در وضعیت طردشده‌ای قرار دارد که هستی و معرفت آن را شکل می‌دهد. این ذهن، نه تنها حامل حافظه‌ای از رنج تاریخی است، بلکه در دل همین رنج، نوعی آگاهی مقاوم و معنابخش تولید می‌کند. مسأله اصلی این نوشتار، فهم ذهن کوردی به‌مثابه یک موقعیت فلسفی است؛ یعنی پرسش از اینکه ذهن انسان کورد چگونه در شرایط حذف و انکار، به فهم هستی، تولید دانش و بازآفرینی هویت می‌پردازد. ذهنی که هم با جغرافیا و زبان مادری گره خورده، و هم در تقابل دائمی با ساختارهای قدرت قرار داشته است. این پرسش ما را به تحلیل دو لایه بنیادین از ذهن کوردی هدایت می‌کند: نخست، هستی‌شناسی آن؛ یعنی نحوه بودن و تجربه هستی در متن انکار. دوم، معرفت‌شناسی آن؛ یعنی شیوه‌های خاص شناخت، حافظه‌سازی و روایتگری. اهمیت این نوشتار در آن است که ذهن کوردی اغلب در حوزه‌های قوم‌نگارانه، فرهنگی یا سیاسی بررسی شده، اما کمتر به‌مثابه یک ذهن فلسفی که شایسته تحلیل هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی باشد، مورد توجه قرار گرفته است. حال آن‌که سوژه‌ی کورد، به‌واسطه وضعیت حاشیه‌ای، تجربه‌های منحصر به‌فردی از هستی و دانش دارد که می‌تواند افق‌های نوینی در فلسفه معاصر، به‌ویژه در حوزه‌های پسااستعماری، مطالعات مقاومت و زبان‌شناسی انتقادی بگشاید.

هستی‌شناسی ذهن کوردی در روژهەلات‌کوردستان

هستی‌شناسی، در معنای هایدگری آن، پرسش از بودن به مثابه بودن است؛ و ذهن، به‌مثابه ساحتی از هستی، آن جایی‌ست که بودن خود را برای خود آشکار می‌سازد[1]. در این معنا، ذهن کوردی در روژهەلات‌کوردستان نه یک ابژە روان‌شناختی یا جامعه‌شناختی، بلکه یک نحوه‌ی خاص گشایش به‌سوی هستی است. ذهنی که در افق فقدان، در مرزهای هستی و نیستی، و در تقاطع میان ستم تاریخی و بقا، نحوی خاص از بودن را زیسته و فهم کرده است. این ذهن، در میان کوه‌ها، در سایه‌ی تبعیدها، قتل‌عام‌ها، و سرکوب فرهنگی، بەتدریج خود را بەمثابه‌یک وجود درتبعید، یاهمان‌طورکه سارتر می‌گوید، بەمثابه‌ی[*] pour-soiی رها شده در جهان، تجربه کرده است. ذهن کوردی، سوژه‌ای است که به جای آن‌که در بستر امن نهادهای فرهنگی و سیاسی استقرار یابد، در دل بی‌خانمانی بودن ontological، خویش را معنا می‌بخشد[2].

در سطح هستی‌شناختی، ذهن کوردی با درک خاصی از “خود”، “دیگری” و “جهان” عمل می‌کند. برای انسان کوردی، هستی نه بر مبنای حضور بی‌طرف در جهان، بلکه بر اساس موقعیتی حاشیه‌ای و پرچالش تعریف می‌شود. هستی در نگاه کوردی، فضایی ناامن و متغیر است که در آن سوژه دائما در حال بازسازی هویت خود در برابر تهدیدهاست. از این منظر، هستی برای کورد نه یک اعطا بە مثابە هویتی برساختە و دادە شدە از طرف دیگری فارس، بلکه یک “دستاورد”  بەمثابە تلاشی مستقل در فرم فاعل‌شناسا است؛ چیزی که باید حفظ شود، از آن مراقبت گردد و گاه برایش جنگید. این نوع هستی‌یابی باعث شده است ذهن کوردی بیشتر از آنکه مبتنی بر رفاه یا ثبات باشد، حول محور بقا، حرکت، و پایداری شکل گیرد. پیوند با شهر، طبیعت، و سرزمین در این میان نقش بنیادین دارد؛ شهر نماد مدرنیته، و طبیعت پناهگاه نهایی در برابر ستم انسان‌ساخته تلقی می‌شود.

می‌توان گفت که ذهن کوردی دارای خصوصیات ذیل است:

۱. ذهن کوردی به مثابه تجربه‌ی حدی

کارل یاسپرس، در مواجهه با تجربه‌های مرزی، از «وضعیت‌های حدی» سخن می‌گوید: لحظاتی که فرد با رنج، مرگ، شکست یا بی‌معنایی مواجه می‌شود و خود را فراتر از امکان‌های معمولی می‌یابد[3]. ذهن کوردی در ایران، ذهنی است که به‌طور ساختاری در وضعیت حدی قرار گرفته است؛ در حاشیه‌ی گفتمان‌های کلان، در انکار حقوق فرهنگی، و در تجربه‌ی پیوسته‌ی حذف و حاشیه‌نشینی. این ذهن، در مواجهه با ساختارهایی که انکارگر بودن اویند، خود را نه به‌عنوان سوژه‌ای مسلط، بلکه به‌مثابه‌ی”ذهن رنج‌کشیده” بازمی‌شناسد. اما این رنج، صرفا دردناک نیست؛ بلکه امکان تولد تفکر را فراهم می‌کند. چنان‌که نیچه گفته بود: «آن‌که عمق رنج را فهم کرده، سزاوار فلسفه است».

۲. هستی در حاشیه: از نبود تا امکان

هستی‌شناسی ذهن کوردی، گشودگی به‌سوی امکانی‌ست که همواره در آستانه‌ی حذف است. در ذهن کوردی، “بودن”، تجربه‌ای تثبیت‌شده نیست، بلکه تجربه‌ای سیال، متزلزل، و در حال بازتعریف است. هر آنچه بر او تحمیل شده، از سیاست تک‌زبانی گرفته تا روایت‌های رسمی تاریخ، او را وا داشته تا خود را از خلال فراموشی تحمیل‌شده بازخوانی کند. در این بازخوانی، ذهن کوردی از ساحت خاموش یک ملت، به افق مقاومتی هستی‌شناختی بدل می‌شود. از این منظر، ذهن کوردی، ذهنی است که میان سکوت و فریاد معلق مانده؛ ذهنی که بودن خویش را در امر نگفته، در امر حذف‌شده، و در حفره‌های گفتمان بودن، معنا می‌کند.

۳. زبان، حافظه، و امر شاعرانه به‌مثابه هستی

هایدگر در «در باب هستی و زمان» می‌نویسد: «زبان، خانه‌ی هستی است.» در ذهن کوردی، زبان کوردی، بیش از آن‌که ابزار ارتباط باشد، ساحتی از حضور است. زبان، حافظه را می‌سازد؛ حافظه، تاریخ را؛ و تاریخ، امکان‌های آینده را. حذف زبان مادری، صرفا یک محدودیت فرهنگی نیست؛ بلکه محروم‌سازی از خانه‌ای   “ontological”  است. ذهنی که زبان خویش را از دست داده باشد، هستی خویش را در تبعید تجربه می‌کند. در دل این تبعید، اما ذهن کوردی، با پناه بردن به شعر، آواز، و داستان‌های عامیانه، نوعی هستی شاعرانه خلق کرده است. امر شاعرانه در ذهن کوردی، شکلی از بقاست؛ شکلی از «گفتن هستی» در جهانی که از او می‌خواهد سکوت کند.

۴. ذهن انتقادی و سیاست تمایز

در دل تجربه‌ی انکار، ذهن کوردی به تدریج سویه‌ای انتقادی یافته است. این انتقاد نه صرفا سیاسی، بلکه ontological  است: پرسش از چیستی خود، جایگاه خود، و امکان‌های خویش در جهانی که او را به رسمیت نمی‌شناسد. این ذهن، در برابر یک‌دستی گفتمان ایرانی، یک کثرت ontological پیش می‌نهد؛ در برابر حذف، بر تمایز پافشاری می‌کند؛ و در برابر یگانگی تحمیلی، کثرت فرهنگی و هستی‌شناختی را پیش می‌کشد.

بنابراین بە اختصار می‌توان گفت که ذهن کوردی در روژهەلات، نمونه‌ای عینی از آن چیزی‌ست که می‌توان آن را resistant existence ” هستی مقاوم” نامید. این ذهن، از دل شرایطی شکل گرفته که در آن، بودن، همواره در معرض تهدید است؛ اما درست در همین تهدید، در همین امکان نبودن، ذهن کوردی هستی خود را به‌مثابه یک کنش، یک فریاد، یک روایت، و یک زبان خلق می‌کند.

بنابراین ذهن کوردی، در تجربه‌ی خود از طرد، تبعید، و بی‌خانمانی، امکانی تازه برای درک هستی فراهم می‌آورد: هستی نه به مثابه ثبات، بلکه به‌مثابه مقاومت؛ نه به مثابه جوهر، بلکه به مثابه روایت؛ نه به مثابه مرکزیت، بلکه به مثابه متنی که زبان یافته است.

معرفت‌شناسی ذهن کوردی در روژهەلات‌کوردستان

دانایی به‌مثابه بودن در جهان

معرفت‌شناسی، به معنای کلاسیک آن، شاخه‌ای از فلسفه است که به چیستی، حدود، امکان و توجیه شناخت می‌پردازد. اما در دهه‌های اخیر، این رشته از منظرهای فرهنگی، اجتماعی، و تاریخی نیز مورد بازنگری قرار گرفته است. معرفت‌شناسی دیگر صرفا درباره‌ی «سوژه‌ی شناسا»ی انتزاعی نیست، بلکه درباره‌ی سوژه‌ای تاریخی، مجسم، و متعین است؛ سوژه‌ای که در بستر زبان، قدرت، و تجربه‌ی زیسته جای دارد. در این بستر، سخن گفتن از معرفت‌شناسی ذهن کوردی، به معنای کندوکاوی‌ست در چیستی شناخت از موضع یک ذهن تاریخی، فرهنگی، و سیاسی خاص؛ ذهنی که در روژهەلات‌کوردستان و در متن حاشیه‌نشینی فرهنگی، زبانی و سیاسی شکل گرفته است. پرسش اصلی این است: ذهن کوردی چگونه می‌شناسد، چه چیز را معتبر می‌داند، و در چه افقی از حقیقت زندگی می‌کند؟

از منظر معرفت‌شناسی، ذهن کوردی به‌جای تکیه بر نظام‌های رسمی و نهادینه دانایی، بیشتر بر حافظه جمعی، روایت‌های تاریخی شفاهی، و تجربه‌های زیسته اتکا دارد. در این ساختار معرفتی، دانش به‌طور ارگانیک از دل مناسبات روزمره، اسطوره‌ها، و شعرهای حماسی سر برمی‌آورد. معرفت در ذهن کوردی چیزی نیست که صرفا در مدارس و دانشگاه‌ها تولید شود، بلکه در چای‌خانه‌ها، در دل داستان‌های مادربزرگ‌ها، و در صدای ناله سازهایی چون شمشال و تنبور حضور دارد. در نتیجه، ذهن کوردی نوعی معرفت مقاومت‌محور را تولید می‌کند؛ دانشی که در برابر فراموشی می‌ایستد و به یادآوری مداوم هویت و ظلم می‌پردازد. این معرفت، گاهی در قالب شعرهای شورانگیز و گاه در رفتارهای روزمره ظاهر می‌شود. نوعی «دانش در سکوت»، که بی‌آنکه الزاما زبان نظری داشته باشد، عمیقا عمل‌گرا و پایداری‌آفرین است.

۱. ساختار معرفتی ذهن کوردی: از تجربه‌ی عینی تا بازنمایی نمادین

ذهن کوردی، در تعامل مستمر با شرایط تاریخی‌ای چون سرکوب، مقاومت، و محرومیت از روایت‌گری رسمی، نحوی خاص از شناخت را برساخته است. این شناخت، برخلاف معرفت‌شناسی مدرن دکارتی که بر سوژه‌ی منفک و عقل‌گرا تکیه دارد، در بستر جمعی و تاریخی شکل می‌گیرد. ذهن کوردی، نه از طریق عقل مجرد، بلکه از راه حافظه‌ی جمعی، زبان ملی، و تجربه‌ی زیسته به فهم جهان دست می‌یابد. از این منظر، شناخت کوردی، بیشتر هرمنوتیکی است تا تحلیلی؛ تفسیری است تا اثباتی؛ یعنی به جای تلاش برای کشف حقایق کلی و جهان‌شمول، درگیر فهم متون زندگی، داستان‌ها، اسطوره‌ها و تجربه‌های خاصی‌ست که در حافظه‌ی فرهنگی او رسوب کرده‌اند.

۲. حافظه، روایت، و دانایی: اپیستمولوژی تراژیک

یکی از وجوه بارز ذهن کوردی، «روایت‌محوری» آن است. در غیاب روایت رسمی، ذهن کوردی به بازگویی داستان‌هایی پناه می‌برد که معرفت خود را از خلال آن‌ها بازمی‌سازد: روایت کوه‌ها، تبعیدها، مرگ‌ها، مقاومت‌ها، ترانه‌ها. این نوع معرفت، در زبان فولکلور، معرفتی محلی است؛ دانشی که نه از نهادهای قدرت، بلکه از بدن‌ها، رنج‌ها، و زندگی‌های فرودست سر برمی‌آورد. این دانایی، دانایی‌ای تراژیک است؛ چرا که همواره در حاشیه، در معرض تحقیر، یا در تلاش برای بقاست. اما همین دانایی، قدرتی رهایی‌بخش نیز دارد: قدرت تفسیر مجدد هستی، و قدرت بازسازی خویشتن از میان فقدان.

۳. زبان به‌مثابه ابزار و افق شناخت

در ذهن کوردی، زبان کردی نه فقط وسیله‌ی انتقال معنا، بلکه افق شکل‌گیری معناست. حذف این زبان، یعنی حذف امکان تفکر خاصی از جهان. ذهنی که در زبان مادری نمی‌اندیشد، از زیستن در افق خاص خود محروم می‌شود. در این معنا، زبان نه صرفا ابزار شناخت، بلکه پیش‌فرض آن است. ذهن کوردی، در فرایند مقاومت فرهنگی، تلاش می‌کند، با حفظ و احیای زبان خویش، ساختارهای معرفتی خود را نیز حفظ کند. این زبان، سرشار از استعاره، شعر، نماد، و گسست از منطق ابزاری است. به همین دلیل، معرفت در ذهن کوردی، بیش از آن‌که عقلانی- ابزاری باشد، شاعرانه، نمادین، و عاطفی است.

۴. معرفت‌شناسی انتقادی ذهن کوردی: معرفت به‌مثابه مقاومت

در مواجهه با ساختارهای معرفتی مسلط ” آن‌هایی که از سوی دولت‌ـ‌ملت‌ها تحمیل می‌شوند” ذهن کوردی، یک معرفت انتقادی پدید می‌آورد. این معرفت، ساختارهای مسلط حقیقت را به پرسش می‌کشد: «چه کسی حقیقت را می‌گوید؟»، «چه چیزی حذف شده؟»، و چه دانشی به حاشیه رانده شده؟. از این منظر، ذهن کوردی، با آن‌که به حاشیه رانده شده، خود به صورت بالقوه حامل نوعی دانایی حاشیه‌ای است که می‌تواند حقیقت نظام‌های مرکزی را نقد کند. این نقد، نه فقط سیاسی، بلکه معرفت‌شناختی است. ذهن کوردی، به‌مثابه ذهنی که با انکار، تحریف، و فراموشی دست‌وپنجه نرم کرده، خود را در مقام بازنویس روایت‌ها و احیای حقیقت‌های محذوف می‌نشاند.

در نهایت، معرفت‌شناسی ذهن کوردی در روژهەلات، نه بر پایه‌ی اطمینان، بلکه بر پایه‌ی رنج، تفسیر، و حافظه شکل گرفته است. این ذهن، در غیاب نهادهای رسمی دانش، خود بدل به نهاد حافظه شده است. دانایی در آن، شکلی از ایستادگی در برابر فراموشی، و تلاشی برای زیستن در افقی غیر از افق تحمیل‌شده‌ی قدرت است. ذهن کوردی، به‌مثابه یک سوژه‌ی معرفتی، تجربه‌ای از شناخت را پیش می‌نهد که در آن، حقیقت نه در مرکز، بلکه در حاشیه متولد می‌شود. و این شاید ارزشمندترین شکل دانایی باشد: دانایی‌ که از دل فقدان، زبان می‌سازد؛ از دل حذف، حافظه؛ و از دل بی‌صدایی، فریاد.

فهرست منابع

[*] هستی برای خود (pour-soi) ، «برای خود بودن» در انگلیسی به معنای «هستی برای خود» است. این یک اصطلاح فلسفی است که عمدتاً در فلسفه اگزیستانسیالیسم، به ویژه توسط ژان پل سارتر، مورد استفاده قرار می‌گیرد. این به نحوه وجود آگاه در فعالیت و هدفمندی خود اشاره دارد.

[1] – Martin Heidegger, Ontologie. Hermeneutik der Faktizität, Frühe Freiburger Vorlesung Sommersemester 1923,

[2] – Jean Paul Sartre, Der Existentialismus ist ein Humanismus, Übersetzt von Werner Bökenkamp, Hans Georg Brenner , Margot Fleischer, Traugott König, Günther Scheel, Rowohlt Taschenbuch Kirchenallee 19, 20099 Hamburg.

[3] – Karl Jaspers, Philosophie auf dem Weg zur Weltphilosophie, Von Genoveva Teoharova · 2005.

لۆگۆی ناوەند

ئەم وتارە هاوبەش بکە!

بابەتەکانی تری بلاگی ژیانەوە