نویسنده: بهار حسینی، عضو تحریریه بلاگ ژیانەوە
از رواج افتادن اسطورههای کلگرا و ارگانیکی قدیمی، راه را بر مناسبات اجتماعی و سیاسی تازه گشوده است. در دنیای حالای ما، قدرت انضباطی پیوسته در حال جابهجایی به سمت وجوه نامحسوس موذیانهتری از سرکوب است. اما فرآیند انطباق هرگز آنقدر سریع نیست که بتواند با سرعتِ تغییرِ مداوم همگام شود، و هر خرابیای مخزنِ عظیمی از تفاوتها و جهشهای تازه و دستنخورده را به منصهی ظهور میرساند.
فرآیندهای “گزینشگرایان” در اپوزیسیونهای مختلف، هیچ چیزی را از پیش تضمین نمیکنند. آنها آیندهای را محیا نمیسازند که بهراحتی شبیه به حال جهان مدرن، یا آینده در حال تکامل باشد. و همچنان بجای کنشگری مستمر جمعی، سعی در جنبشگری گزینشی میکنند.
آنها به ما یاری نمیرسانند تا تصور کنیم چطور اوضاع میتواند بهتر باشد. این فانتزی آرمانشهری قدیمی، که بسیار مورد علاقهی منتقدان اجتماعی «ترقیخواه» سلطنتی و افراط گرایان است، کارایی سیاسیشان در این امر نهفته است: اینکه آنها در واقع برای تولید تفاوتهایی کار میکنند که ما هیچوقت نمیتوانستیم تصور کنیم، آن ها خود را منجی ملت میدانند و مانند آرمان گرایی مذهبی تک فریهای حکومت اسلامی، رهیافت به عدالت اجتماعی را عدالت توسعه سلطنتی بدون حق توازن قدرت در ملت شهرها می دانند. کما اینکه از نظر حکومت اسلامی هم، هر چیزی جز فرقه سازی مذهبی خودش، بدعت در قدرت محسوب می شود، و بدعت در ملیت، و بازی در زمین دشمن است. افراط گرایانی از قبیل سطلنت طلبان و حکومت اسلامی ، با ایجاد بلوک هایی از تفرقه سازی و ،طرح کردن مسائلی چون ملی گرایی ایرانیان در بستر اقوام مختلف، بر طبل تجزیه طلبی می کوبند، تا با این وهم، ملت ها را از حق ملیت خواهی در انبوه خلق منزوی کنند، تا فرقه سازی سیاسی کنند.
با نگاهی مختصر به تاریخ این سرزمین، برخی حکومت های سلطنتی، مستقیما خاک تحت حاکمیت خود را تجزیه و تخلیه کردند، و در هر برهه از تاریخ به خاک دیگری منتقل کردند، یا از روی فشار سیاسی، یا عدم دوراندیشی نسبت به وسعت جغرافیایی و آگاهی نسبت به ظرفیت اقتصادی هر خاک به عنوان مولفههای مهم قدرت، در موضع ضعف بودهاند. و عمدتا هم مثل حکومت اسلامی، در زمین اشتباه بازی کردند. در حافظهی تاریخهای مختلف، اگر در برهههای مختلف، معترضینی بودهاند، معترضانی بودهاند برای تغییر حاکمیت مسلط بر انبوه خلق، نه تعیین حاکمیتی برای خویش.
ما باید تمام تمایزات درونی و بیرونی را رد کنیم، همانند کاری که با طبیعت و فرهنگ کردیم. منتقدان اجتماعی که فکر می کنند ملی گرایی ملت، جدای از ملیت است، معنایی ضدتاریخی یا تغییرناپذیری است – و بر این اساس به وضوح نمیدانند دربارهی چه چیزی صحبت میکنند. نفرت و انزجار از جامعهشناسی ملی، در قالبی کاملاً سیاسی و بطرز عجیبی در بستر انقلابی سیاسی_فرهنگی! همچنان در حلقههای انسانگرای “حتی” آکادمیک موج میزند. فرهنگی که متاسفانه مدتهاست به فانتزیهای واهی دربارهی رستگاری و تعالی دامن زده است، و در قامت بهانهای برای تمام اقسام کنترل بر زندگی مردم و ملعبهی دستسازیهای اخلاقی در حوزهی رفتارهای آدمی در حال حاضر، عمل کرده است. هرکدام از این رفتارهای ضد اتحاد ملی، به معنای فروکاستن «امر سیاسی» به اموری ناهمگن با آن است. یعنی تبدیل و فروکاستن امر سیاسی به خادم و تابعی از نظمهایی غیرسیاسی. منتقدین سیاسی ای که مخالف حضور پر قدرت ملت در چگونگی تغییرات سیاسی دموکراتیک هستند، در واقع تمایل به تفویض حقوق ملت به ساختاری از قدرت به صورت استبدادی دارند، نوعی بیقانونی، قانونشکنی بیبنیاد! کاری که حکومت اسلامی با ایجاد هراس در منطقه با تئوری نفوذ دشمن با ایجاد گزینشی مقاومت منطقه ای ایجاد کرد، تفکر انتقادی نسبت به کنشگری ملت های دموکراتیک نیز با هراس افکنی و ایجاد وهم تجزیه طلبی در پیش گرفته است! آن ها طبیعت سیاسیِ ملل را شرور می پندارند، تا امکان امر سیاسی قابلتصور باشد و نیاز به اقتدار سیاسی معجزهآسا همواره وجود داشته باشد. در نتیجه ی این اقدامات، مسئلهی حقوقی نسبت قدرت برسازنده و قدرت برساخته همواره شکل پارادوکس به خود خواهد گرفت. یعنی اینان تمایل دارند که ملل، نقش برسازنده ی قدرت خویش را در موضع ضعف تبدیل به قدرت برساخته ی ساختاریِ قدرتی کنند که اساسا ضد حقوق شهروندی و ضد حق طبیعیِ هر قشر در تعیین سرنوشت کلان در عدالت سیاسی ست. در واقع آن ها مساله شان همچنان عدم نقش تعیین ملل در سرنوشت جمعی ست، و ایجاد هراسِ تفرقه انگیز تجریه طلبی، در رسانه های این منتقدین سیاسی، برای نیل به این هدف خودشان است، که ملل را از سیستم قدرت انبوه خلق و دموکراتیک تجزیه کنند!
چنان که حکومت اسلامی بر متافیزیک شر استوار است، نگرش منتقدین افراطی علیه نقش ملل در کنشهای سیاسی نیز، مبتنی بر این است که اقتدار حکومت به شکلی پارادوکسیکال در گرو تداوم وضعیتی است که در آن قانون و جامعه حتی لحظهای بینیاز از مداخلهی قدرت فراقانونی (یا غیرقانونی) دولت نباشد. و با تولید سیر تقابل بین ملت شهرها، در تلاش هستند نقش بی بدیل ملل را در ضدیت با مصلحت گرایی سیاسی حذف کنند. غافل از اینکه، هیچ چیزی انضمامی تر از مفهوم زیستن اشتراکی، در زمانه ی سیاست غیر اشتراکی نیست. میل به فروکاستن عناصر قدرت که انبوه خلق هستند، اساسا ایجاد امر سیاسی نخواهد کرد، خصوصا در سرزمینی که ملل و ملیت های مختلف، یک امر سیاسی مشترک اند. آزادیهای سیاسی خدشهای به مفهوم روان و میل به آزادی که در فرهنگ مشترک انبوه خلق ایران است، وارد نمیکنند. در پسِ پردهی مالیخولیای جریان ابدی اندیشههای سیاسی نخ نما شده، مالیخولیای توهمات جریانهای سیاسی ای که دم از تجزیه طلبی میزنند ، تراژدی پابرجای گذشتهای حذفناشدنی وجود دارد که نوگرایی را تنها بهخاطر جریان بیوقفهاش محکوم میکند. در حالیکه انسانِ آزادیخواه، سرنوشتاش را زیر بار تاریخی مشخص انتخاب نمیکند. او امکاناتش را همچون قدرتهای برآشفته که دائما در او میجوشند و او را به سمتوسویی مشخص سوق میدهند، شناسایی نمیکند. این امکانات برای او تنها در حکم امکاناتی منطقی هستند و خود را به خردی آرام ارائه میکنند که با حفظ همیشگی حدوحدودش دست به تعلیق یا تغییر حدود قدرت سیاسی غیر دموکراتیک و غیر همسو با منافع انبوه خلق میزند. انبوه خلق، ملت شهر اند، یک بدن تصادفی در سرزمینی تصادفی نیستند، این اتحادی است که هیچچیز نمیتواند مطلقبودن آن را زایل کند.
بابەتەکانی تری بلاگی ژیانەوە
خەڵاتی نۆبڵی ئابووریی ٢٠٢٤ پەیامێک بۆ ئێران
بیروڕا بە شێوەی ئانلاین لە لایەن ناوەندی لێکۆڵینەوەی کوردستان-تیشک [...]
هێرش لە ژێر ناوی بەرگریی لەخۆ
ڕوانگه هێرش لە ژێر ناوی بەرگریی لەخۆ لە ماڵپەڕی [...]
ئیسرائیل جارێ بەتەما نییە دەست ڕاگرێ
بیروڕا ،و بە شێوەی ئانلاین لە لایەن ناوەندی لێکۆڵینەوەی [...]
تکنیک سیدبال (Seedball) روشی برای احیای جنگلهای زاگرس
مقاله/دیدگاه تکنیک سیدبال (Seedball): روشی برای احیای جنگلهای زاگرس [...]
لە دووهەمین ساڵوەگەڕی سەرهەڵدانی “ژن، ژیان، ئازادی”دا: سزادانی توندوتیژانەی گشتگیر و خۆڕاگریی دیکتاتۆڕانە لە ئێران
وتار لە دووهەمین ساڵوەگەڕی سەرهەڵدانی "ژن، ژیان، ئازادی"دا: سزادانی [...]
ئاڵۆزییە نەناسراوەکانی کۆچبەری
حەسەن قارەمانی، ماستەری باڵای ئابووری نەتەوەیی پێشەکی [...]