نویسنده: بهار حسینی، عضو تحریریه بلاگ ژیانهوە
خنده هم پتانسیل این را دارد که عَلَقه های اجتماعی را محکم کند و هم می تواند موجب افتراق و جدایی شود. ایجاد عَلَقه در ساختار جامعه ای که توسط حکومت، تحت عنوان مردم از همدیگر جدا شدهاند، و افتراق از سیاستی کمیک از امر الهیِ مصادره شده. شاید دلیل این امر رابطه ی دوپهلویی است که ما با بدن خویش داریم. از یک طرف، ثغور بدن ما را به موجوداتی مجزا بدل می کند و از طرف دیگر این مرزها به ما می گویند که ما ارگانیسمهایی هستیم مرتبط با هر آنچه در اطرافمان وجود دارد. در این میان، تخطی و تجاوزی که خنده نمایانگر آن است، در جامعه ای که آزادی به مفهوم بدیل استبداد تعریف می شود، ناقض ساختار قدرتی است که به دقت سامان یافته و در آن ذهن در بالاترین نقطه ی هستی ما جای دارد. چنین تخطیای، موجب می شود ،که ذهن جامعه تبدیل به مقاومتی طبیعی و اخلاقی، علیه قوانین غیر اخلاقی شود، که در بستر آن غایت طبیعت، آزادی و عقل به هماهنگی و توافق می رسند. زیرا ما در جهانی زندگی میکنیم، که در میان رخدادها و کیفیت زیستن، الگوهای خاصی را انتظار می کشیم، که وقتی چیزی را تجربه میکنیم در قالب اعمال محدودیتهای آزادی که بر خلاف انتظار ما است به خنده میافتیم و این نوعی براندازی سلسله مراتب قدرت است.
در میان محدودیتهای اجتماعی شدیدا کنترل شده، خنده ایجاد کننده ی تضاد در میان ناسازی هاست، کنشی است، علیه سازش پذیری و نرمش پذیری که در مقابل این محدودیتها قرار میگیرد.
قواعد و قوانین محدود کننده آزادی آنگاه مخرب تر می شوند که دچار تن یافتگی حاد شوند، و مانع از حرکت اجتماعی مطابق با هنجارهای تازهی ناشی از مفاهیم جامعه پذیری جدید باشند. حرکت هنجارهای جامعه نیاز به محرک قدرت سلطه ندارد، زیرا جریان اجتماعی بدن های زیسته، جریانی مداوم بدون محصور شدن در مکان جغرافیایی ست. جامعه ی در حال تغییر را نمی توان با حاد تعریف بدن های اجاره ای که در مالکیت حکومت اسلامی ست از خیابان که نماد حرکت و پویایی ست به برهوت سکون اجتماعی انداخت.
در وضعیتی که واقعیت فلاکت بار را تنها از راه کنش سیاسی رادیکال میتوان تغییر داد، پرداختن به زیبایی شناسی نیازمند توجه ویژه است، بنابراین، خندیدن اعتراضی ست علیه نظمی تک سویه و پایدار، نظمی که میخواهد بگوید آنگونه که من” می توانم” بخندم تو “باید” بخندی! بنابراین، تکانههای ناگهانی فرهنگ در جامعه، خواه حاصل از آزادی ارادی فردی باشد، خواه محصول دین زدگی، یا ناشی از کنشهای سیاسی، برای حکومت اسلامی نمایان گر آسیب پذیری در برابر فرایندی است که نمی تواند به آن شکل دهد یا کنترل کند، و چون از این مساله ناتوان میماند، منشا دلهره برای حکومت خواهد شد، و با برخوردهای ضد هنجاری در لفاف سست قانون، موجب ایجاد امر کمیک در بین جامعه می شود، اگر چه حکومت با مشت آهنین قصد دارد دندان های این دهان واحد اجتماعی را خرد کند. اما ماهیت خندهی اکنون سیاسی، کاشف تفاوت است، نه کشف چیزهایی نظیر حجاب، و این چون در ذات آزادی ست غیر قابل خرد شدن است. علت خنده دار بودن رفتارهای حکومت تکرار صرف تلاشی است که رابطه مستقیمی با فقدان دارد. در چنین شرایطی، وقتی در جغرافیایی از اندوه زندگی میکنیم، خنده عمیقا وجهی تنبیهی علیه حکومت دارد، و ایجاد نوعی برتری میکند علیه ضعف حکومت. از سوی دیگر، وجهی دیگر در خندیدن وجود دارد که در تقابل با سانسور شادی در جامعه است، به گونه ای که اگر مردم عادت به انعطافپذیری در خصوص اقدامات حکومتی کنند خود تبدیل به نوعی استهزای اجتماعی میشود و این ایجاد منفیت می کند، به گونهای که خنده از امری اعتراضی که میتواند درون خود داشته باشد، با منفعل بودن، تبدیل به چیزی علیه خود می شود که استهزاست. بنابراین خندیدن این جسارت را در انسان بر میانگیزد که در کنار آنچه از تراژدی بر او میگذرد، یک صورت بندی سیاسی ارائه کند. زیرا خنده دگرگونی بخش است، مقولهای است؛ بیش از تحکیم فرهنگ و قواعد اجتماعی، خندیدن فراسوی تمام فرهنگها است.
بابەتەکانی تری بلاگی ژیانەوە
تحلیل و بررسی توافق آتشبس اسرائیل در لبنان و پیامدهای آن برای امنیت خاورمیانه
بیروڕا بە شێوەی ئانلاین لە لایەن ناوەندی لێکۆڵینەوەی کوردستان-تیشک [...]
خەڵاتی نۆبڵی ئابووریی ٢٠٢٤ پەیامێک بۆ ئێران
بیروڕا بە شێوەی ئانلاین لە لایەن ناوەندی لێکۆڵینەوەی کوردستان-تیشک [...]
هێرش لە ژێر ناوی بەرگریی لەخۆ
ڕوانگه هێرش لە ژێر ناوی بەرگریی لەخۆ لە ماڵپەڕی [...]
ئیسرائیل جارێ بەتەما نییە دەست ڕاگرێ
بیروڕا ،و بە شێوەی ئانلاین لە لایەن ناوەندی لێکۆڵینەوەی [...]
تکنیک سیدبال (Seedball) روشی برای احیای جنگلهای زاگرس
مقاله/دیدگاه تکنیک سیدبال (Seedball): روشی برای احیای جنگلهای زاگرس [...]
لە دووهەمین ساڵوەگەڕی سەرهەڵدانی “ژن، ژیان، ئازادی”دا: سزادانی توندوتیژانەی گشتگیر و خۆڕاگریی دیکتاتۆڕانە لە ئێران
وتار لە دووهەمین ساڵوەگەڕی سەرهەڵدانی "ژن، ژیان، ئازادی"دا: سزادانی [...]