نظرات
به صورت آنلاین در مرکز مطالعات کوردستان – تیشک در بلاگ ژیانەوە منتشر شده است: ٠٧/٠٨/٢٠٢٥
محمدی، ظاهر (٢٠٢٥):كوردستان؛ گذر از تابعیت در آلترناتیوهای بادكنكی. بلاگ ژیانەوە؛ مرکز مطالعات کوردستان – تیشک.
گزینه متن
در تحلیل گفتمانی ارادهی تغییر در كوردستان و مقایسهی آن با جریاناتی چون اصلاحطلبان و سلطنتطلبان ایرانی، تفاوتی بنیادین در ماهیت، جایگاه اجتماعی و نسبت آن با ساختار قدرت آشکار میشود؛ تفاوتی که نهتنها در رفتار سیاسی بلکه در خود زبان، نمادها و روایتهای گفتمانی این جریانات تجلی مییابد. گفتمان سیاسی كوردستان، بهویژه در چهار دههی اخیر، بر پایهی تقابل مستقیم با ساختار قدرت و نفی بنیادین نظم سلطه شکل گرفته است. این گفتمان نه تنها نظام سیاسی حاکم را فاقد مشروعیت میداند، بلکه در پی بازتعریف کلیت رابطهی قدرت، حاکمیت و حقوق ملتهاست كه در جریان قیام ژینا بهطور گسترده در خیابانهای كوردستان طنینانداز شد. كوردستان در طول سالیان، هزینههای سنگینی برای این گسست از قدرت پرداخت کرده است؛ از قتلعامهای دههی ۶۰ گرفته تا سرکوب قیامهای مردمی، ترور رهبران سیاسی در داخل و خارج و اشغال امنیتی مستمر. همین تجربههای زیسته، ارادهی تغییر را در گفتمان کوردی به امری ساختارشکن، رادیکال و غیرقابل مصالحه با ساخت قدرت بدل کرده است.
.
كوردستان؛ گذر از تابعیت در آلترناتیوهای بادكنكی
در چشمانداز سیاسی ایران یک واقعیت انکارناپذیر وجود دارد: ایران فاقد یک اپوزیسیون واقعی، سازمانیافته و ریشهدار است. نه در داخل کشور و نه در خارج هیچ نیروی سیاسی منسجمی وجود ندارد که بتوان آن را بدیلی جدی برای نظام موجود دانست. آنچه با عنوان «اپوزیسیون» شناخته میشود، بیشتر مجموعهای از شعارهای پراکنده، پروژههای رسانهای بیارتباط با متن جامعه و رقابتهای فرقهای بیثمر است. در چنین خلأیی كوردستان نباید تنها در نسبت با این نیروهای ناکارآمد بررسی شود، بلکه باید بهعنوان یک بازیگر مستقل و بدیل بالقوه مورد تحلیل قرار گیرد.
شرایط کنونی ایران، شرایط «بیبدیل» است. ساختار قدرت هرچند دچار بحران است، اما اپوزیسیونی توانمند برای پر کردن این خلأ وجود ندارد. سلطنتطلبان در رؤیای بازگشت به گذشتهاند؛ جمهوریخواهان از انسجام گفتمانی برخوردار نیستند؛ چپها درگیر سایهی تاریخ خود ماندهاند؛ و اصلاحطلبان عملا در ساختار قدرت هضم شدهاند. مهمتر آنكه این جریانها از هم اكنون كوردستان را به عنوان یك تهدید می نگرند. در چنین بستری کورد تنها یک «اقلیت قومی» نیست، بلکه یکی از معدود نیروهای منسجم و آگاه است که میتواند پروژهی سیاسی خود را مستقل از این نیروهای ناکارآمد طراحی و پیگیری کند.
نگرش مسلط بر فضای سیاسی ایران هنوز نتوانسته واقعیت چندملیتی کشور را بپذیرد. در این فضا كوردستان یا نادیده گرفته میشود یا به سطح یک مسئلهی امنیتی و در عالیترین سطح آن به یك مسئله فرهنگی فروکاسته میشود. اما واقعیت آن است که كوردستان امروز باید از موقعیت «مطالبهگری» گذر كند و در جایگاه «کنشگری مستقل» قرار گیرد. این جایگاه، نه صرفا محصول آرمانخواهی، بلکه بر پایهی چهار ستون مستحکم استوار است:
- حافظهی تاریخی مبارزات سیاسی
- انسجام اجتماعی و سازماندهی منسجم
- ارادهی روشن برای دگرگونی ساختار قدرت در ایران
- سرمایه اجتماعی
1 ــ حافظهی تاریخی مبارزات سیاسی
در چشم انداز سیاست معاصر ایران حافظه مبارزاتی كوردستان حامل سرمایه نمادین و گفتمانی است كه نیروهای سیاسی غیر كورد چه در داخل و چە در خارج از آن بی بهرهاند. این حافظه برخاسته از دههها مقاومت، سركوب سازمان یافته، قیام مردمی و بازتولید خاطرهی رنج و ایستادگی در ادبیات، موسیقی، سیاست و زبان روزمره است. چنین حافظه ای گفتمان مقاومت را نه تنها در سطح نمادین، بلكه در ساختارهای اجتماعی و هویتی كورد نهادینه كرده است.
برخلاف نیروهای سیاسی فارس محور یا ملی گرای مركزگرا كه اغلب فاقد تجربههای عینی مقاومت ساختاریافته یا سركوب سیستماتیك بودهاند، جنبش سیاسی كورد با زیست جهانی از مبارزه و بقا درون حاشیهها پیوند خورده است. این حافظه نه صرفا متعلق به گذشته، بلكه سرمایهای گفتمانی برای حال و آینده است.
نیروهای سیاسی ایرانی اغلب در سطح گفتمان به بازتولید انتقاد و اصلاح طلبی محدود شدهاند و فاقد تاریخ انباشتهای از مواجهه عملی و خونین با حاكمیت هستند، بههمین دلیل گفتمان آنان در مقایسه با گفتمان مبارزاتی كوردستان از مشروعیت كمتری برخوردار است. آنان نمی توانند ادعای پیشگامی در مقاومت یا حقانیت تاریخی در مبارزه داشته باشند، زیرا حافظه جمعی نیروهایشان تهی از لحظههای حماسی و تداوام مبارزه است. خیزش ژینا بار دیگر ثابت كرد حافظه مقاومت در كوردستان نه تنها خاموش نشده، بلكه قابلیت بازآفرینی خلاقانه و انفجار گفتمانی دارد.
در این تقابل گفتمان نیروهای سیاسی غیركورد تلاش میكنند با مصادره یا نادیده گرفتن این حافظه، موقعیت گفتاری خود را مشروع جلوه دهند، اما در بازنمایی كلیشهای و ناكارآمد متوقف می مانند. در نتیجه در سطح گفتمان این نیروها در موقعیتی فرودستتر قرار میگیرند، چرا كه فاقد ethos مبارزهاند. گفتمان كوردی نه از طریق استراتژی رسانهای و پول، بلكه از دل تاریخ زنده و جاری آن برمی خیزد. این تمایز بنیادین باعث میشود كه در میدان رقابت سیاسی گفتمان كورد حامل نیرویی بدیل و خودبنیاد باشد، نیرویی كه میتواند به جای ائتلاف فرسوده مركزمحور بر حافظه مقاومت اتكا كرده و خود را به عنوان آلترناتیوی جدی، مستقل و مشروع مطرح كند.
2 ــ انسجام اجتماعی و سازماندهی منسجم
در میدان گفتمان سیاسی ایران، یکی از تفاوتهای برجسته و معنادار میان كوردستان و نیروهای غیرکورد، انسجام اجتماعی و ظرفیت بالای سازماندهی در میان جامعهی كوردستان است؛ ویژگیای که نه فقط در سطح مبارزات کلاسیک سیاسی، بلکه در واکنش به بحرانهای زیستمحیطی و فجایع انسانی نیز خود را بهوضوح نشان میدهد. این انسجام، برخاسته از حافظهی تاریخی مشترک، شبکههای بومی و پیوند ارگانیک میان مردم و نیروهای اجتماعی است؛ عاملی که گفتمان مقاومت در كوردستان را به امری جمعی، خودجوش و مستمر بدل ساخته است. نمونه برجستهی این انسجام را میتوان در واکنش به مرگ فعالان محیط زیست كورد در سنندج مشاهده كرد. این فعالان که با دستان خالی و بهشکل داوطلبانه به خاموشکردن آتشسوزی آبیدر شتافتند، پس از مرگشان نهفقط به قهرمانان محلی، بلکه به نمادهایی گفتمانی از مسئولیت جمعی، فداکاری و وجدان اجتماعی بدل شدند. مراسم خاکسپاری آنان، از یک رویداد صرفا سوگوارانه فراتر رفت و به اجتماعی گسترده، اعتراضی و سیاسی تبدیل شد که طی آن مردم با حضور دهها هزار نفره، خشم خود از بیکفایتی نهادهای حکومتی، بیعدالتی و تبعیض را به نمایش گذاشتند. این آیینهای سوگواری به شکلی نمادین، به بازتولید گفتمان مقاومت در برابر مرکز و به بازتعریف رابطهی مردم با حکومت تبدیل شدهاند.
در مقابل، نیروهای سیاسی غیرکورد در ایران، حتی در بحرانهای مشابه انسانی یا محیط زیستی، کمتر توانستهاند چنین سرمایه اجتماعی و انسجام جمعی را تولید کنند. گفتمان آنها عمدتا به فضای رسانهای محدود میشود، فاقد نهادهای میدانی مردمی است و از پیوندهای عاطفی و اجتماعیای که جامعه کورد با کنشگران خود دارد، بیبهرهاند. در حالیکه در كوردستان، بدن بیجان یک فعال محیط زیست میتواند به دال مرکزی یک اعتراض سیاسی فراگیر تبدیل شود، در بسیاری از مناطق دیگر، حتی مرگ چهرههای سیاسی یا مدنی نیز به یک جنبش سازمانیافته و معنادار نمیانجامد.
از اینرو، انسجام اجتماعی در كوردستان، نهفقط واقعیتی تجربی، بلکه عنصری بنیادین در گفتمان مقاومت آن است که پیوسته توان بازتعریف خود در لحظات بحرانی را دارد. این انسجام، كوردستان را از یک جامعه صرفا معترض به یک نیروی سازمانیافته، بدیل و گفتمانی بدل ساخته که قادر است در لحظات فقدان، آیینهای مرگ را به آیینهای مقاومت تبدیل کند.
3 ــ ارادهی روشن برای تغییر ساختار قدرت
در تحلیل گفتمانی ارادهی تغییر در كوردستان و مقایسهی آن با جریاناتی چون اصلاحطلبان و سلطنتطلبان ایرانی، تفاوتی بنیادین در ماهیت، جایگاه اجتماعی و نسبت آن با ساختار قدرت آشکار میشود؛ تفاوتی که نهتنها در رفتار سیاسی بلکه در خود زبان، نمادها و روایتهای گفتمانی این جریانات تجلی مییابد.
گفتمان سیاسی كوردستان، بهویژه در چهار دههی اخیر، بر پایهی تقابل مستقیم با ساختار قدرت و نفی بنیادین نظم سلطه شکل گرفته است. این گفتمان نه تنها نظام سیاسی حاکم را فاقد مشروعیت میداند، بلکه در پی بازتعریف کلیت رابطهی قدرت، حاکمیت و حقوق ملتهاست كه در جریان قیام ژینا بهطور گسترده در خیابانهای كوردستان طنینانداز شد. كوردستان در طول سالیان، هزینههای سنگینی برای این گسست از قدرت پرداخت کرده است؛ از قتلعامهای دههی ۶۰ گرفته تا سرکوب قیامهای مردمی، ترور رهبران سیاسی در داخل و خارج و اشغال امنیتی مستمر. همین تجربههای زیسته، ارادهی تغییر را در گفتمان کوردی به امری ساختارشکن، رادیکال و غیرقابل مصالحه با ساخت قدرت بدل کرده است.
در مقابل، اصلاحطلبان بخش مهمی از تاریخ خود را نه در تقابل با قدرت، بلکه در تعامل و چانهزنی در درون ساختار آن سپری کردهاند. گفتمان اصلاحطلبی از دل نظام جمهوری اسلامی برخاسته و همچنان به بقای ساختار کلی نظام وفادار است، هرچند خواهان اصلاحاتی درونزا و مرحلهای است. این جریان، همواره در نوعی رابطهی دوگانه با قدرت قرار داشته: از یکسو نقش سوپاپ اطمینان برای نظام و از سوی دیگر ادعای نمایندگی جامعه مدنی را دارد. این رابطهی نیمهانتقادی، مانع از آن شده که اصلاحطلبی بتواند در لحظههای بحران، به نیرویی برای تغییر رادیکال یا بسیج مردمی فراگیر تبدیل شود. گفتمان اصلاحطلبی در بنیان خود فاقد آن قطعیت گفتمانی و اخلاقی است که كوردستان با آن سخن میگوید.
از سوی دیگر، سلطنتطلبان علیرغم ادعاهای خود مبنی بر دموکراسیخواهی، در سطح گفتمانی حامل عناصر بازتولیدشدهی قدرتاند: از زبان تحقیرآمیز نسبت به ملتهای غیر فارس تا ستایش از نظم متمرکز، نخبهگرایانه و عمودی سلطنت. آنان با گفتمان تاریخی سرکوب در دوره پهلوی پیوند دارند و نهتنها هیچگاه از آن گسست نکردهاند، بلکه آن را نوعی «اقتدار مطلوب» بازنمایی میکنند. نسبت سلطنتطلبان با لایههای قدرت نه در سطح حکومتی کنونی، بلکه در سطح ساختاری – یعنی سلطهگرایی تاریخی، تمرکزگرایی و حذف هویتی – تداوم یافته است. به همین دلیل، سلطنتطلبی برای نیروهای حاشیهنشین و ستمدیدهای چون کورد نه آلترناتیو، بلکه بازتولید همان وضعیت سرکوبگرانه محسوب میشود.
در نتیجه، ارادهی تغییر در كوردستان بر نوعی گفتمان گسستمحور و رادیکال استوار است که تغییر را نه در سطح سطحی قدرت، بلکه در بنیادهای سلطه، حاکمیت و مرکزیت جغرافیایی و گفتمانی میطلبد. این در حالیست که نیروهای سیاسی مرکزگرای ایران، چه اصلاحطلب و چه سلطنتطلب، رابطهای ناگسسته با لایههای قدرت، تاریخ سرکوب و یا نهادهای حافظ وضع موجود دارند؛ حتی اگر این رابطه، در ظاهر انتقادی یا متضاد جلوه کند. كوردستان در این میان، نهتنها گفتمان سیاسی متمایز خود را ساخته، بلکه در میدان مقاومت، هزینهدادن و بازتعریف آینده، گوی سبقت را از تمام نیروهای دیگر ربوده است. این تمایز گفتمانی كوردستان را به نیرویی بدل میکند که نه در پی اصلاح ساختار، بلکه در پی بازسازی بنیادین آن از منظر دموکراسی، چندملیتی بودن و عدالت تاریخی است.
4 ـ سرمایه اجتماعی
سرمایه اجتماعی بهمثابه یکی از بنیادیترین منابع قدرت در جوامع انسانی، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری، استمرار و موفقیت جنبشهای سیاسی دارد. این مفهوم، که متضمن شبکههای اعتماد، مشارکت مدنی، انسجام درونی و روابط مبتنی بر همیاری درون یک جامعه است، بهویژه در بسترهای سیاسی بحرانزدهای چون ایران به عاملی سرنوشتساز بدل میشود. تحلیل تطبیقی سرمایه اجتماعی در كوردستان با سایر آلترناتیوهای ایرانی چون اصلاحطلبان، سلطنتطلبان و گروههای اپوزیسیون خارجنشین، نشان میدهد که كوردستان نهتنها از نظر تاریخی و فرهنگی، بلکه در سطح ظرفیتهای اجتماعی و اخلاقی نیز موقعیتی متمایز و برتر دارد.
در كوردستان سرمایه اجتماعی بر پایهی یک تجربهی زیسته و انباشتهی مقاومت، سرکوب، همبستگی و فداکاری شکل گرفته است. جامعهی کورد در طی دههها مبارزه برای حقوق ملی، عدالت اجتماعی و بقا در برابر ساختارهای سرکوبگر، نوعی فرهنگ اعتماد متقابل، همیاری و انسجام اجتماعی را پرورانده است. این سرمایه نه صرفا در سطح نمادین، بلکه در لحظههای واقعی بحران تجلی یافته است. بسیج مردمی كوردستان در همیاری مردم زلزله دیده كرماشان، جمع آوری كمك به كوردهای ایزدی در فاجعه شنگال، همدلی با رفرنداوم كوردستان جنوبی، اعتصابات و تعطیلی بازار در واكنش به حمله موشكی و پهبادی به مقر احزاب كورد نمونهای روشن و زنده از این سرمایه اجتماعیست.
در مقابل، آلترناتیوهای سیاسی ایرانی اغلب فاقد چنین پشتوانهی اجتماعیاند. اصلاحطلبان که زمانی از پایگاه اجتماعی گستردهای برخوردار بودند، پس از بحرانهای متعدد از جمله سرکوب جنبش سبز و ناکامی در تحقق وعدهها، بهشدت دچار فرسایش اعتماد عمومی شدهاند. سرمایه اجتماعی این جریان، بیشتر به قشرهای خاص و نخبه محدود شده و فاقد پیوند ارگانیک با بدنهی جامعه است. سلطنتطلبان نیز علیرغم بهرهبرداری از سرمایه رسانهای و نمادین، بهدلیل وابستگی تاریخی به نظم استبدادی پهلوی و عدم گسست گفتمانی با میراث سرکوب از سرمایه اجتماعی معناداری در میان ملیتها، طبقات فرودست و جریانهای دموکراسیخواه برخوردار نیستند.
از سوی دیگر، بخش زیادی از اپوزیسیون خارج از کشور، بهرغم مواضع گاه رادیکال، در عمل از پیوندهای اجتماعی و میدان کنش تهیاند. فعالیت آنها بیشتر در سطح دیالوگهای رسانهای و شبکههای محدود ایدئولوژیک باقی مانده و قادر به خلق پیوندهای اعتماد و مشارکت اجتماعی پایدار در داخل کشور نیستند.
سرمایه اجتماعی كوردستان اما برخلاف این جریانات، خودجوش، میدانی، بیننسلی و بازتولیدپذیر است. این سرمایه هم در سطح رویدادهای روزمره مانند استقبال از زندانیان سیاسی یا حمایت از خانوادههای جانباختگان و هم در بزنگاههای تاریخی مانند خیزش ژینا به کنش سیاسی تبدیل میشود. اعتماد عمیق میان مردم و نیروهای سیاسی محلی، مشروعیت گفتمان مقاومت و همبستگی مبتنی بر تجربهی مشترک رنج، از عواملی هستند که كوردستان را به یکی از معدود نمونههای اجتماعی در ایران بدل کردهاند که در آن سرمایه اجتماعی، به سرمایه سیاسی قابل اتکا نیز تبدیل شده است.
آنچه كوردستان را در چشمانداز آیندهی سیاسی ایران به یک آلترناتیو واقعی بدل میکند، نه صرفا گفتمان متفاوت یا خواست حقوقی خاص، بلکه اتکای آن به سرمایه اجتماعیایست که بهمثابه نیروی حیاتی و اخلاقی در دل جامعه زنده است. این سرمایه اجتماعی، پشتوانهی کنشگری رادیکال، استقلال گفتمانی و ظرفیت ساختارساز كوردستان است؛ چیزی که بیشتر نیروهای اپوزیسیون ایرانی، حتی در بهترین شرایط، تنها میتوانند آرزوی آن را داشته باشند.
پروژهی کوردی؛ از مرز به مرکز سیاست
آیندهی ملت كورد در ایران نباید در چارچوب پروژههای دیگران تعریف شود، بلکه باید از دل یک پروژهی مستقل، آگاهانه و متکی بر ظرفیتهای بومی زاده شود. خطوط اصلی این پروژه عبارتاند از:
- تدوین یک برنامهی سیاسی شفاف برای بازتعریف رابطه با ساختار قدرت
- تقویت جبههی داخلی کوردی از طریق عبور از اختلافات فرساینده و حزبی
- توسعهی گفتمان سیاسی مبتنی بر دموکراسی، عدالت اجتماعی و حق تعیین سرنوشت
- تبدیل خواست تاریخی ملت کورد به نیرویی الزامآور در هر طرح آیندهساز برای ایران
کورد باید به جایگاه یک کنشگر سیاسی فراگیر ارتقا یابد؛ نیرویی که با تکیه بر مشروعیت تاریخی، انسجام اجتماعی و توان مقاومت، دیگر بازیگری حاشیهای نیست، بلکه بخشی از راهحل آیندهی ایران است. زمان آن فرا رسیده است که کوردستان از موقعیت اعتراض و مطالبهگری صرف خارج شود و به مرحلهی تحمیل ارادهی سیاسی وارد شود. کورد نهتنها سازمانیافتهترین، بلکه آگاهترین و با تجربهترین نیروی سیاسی در برابر نظم مستقر است. در شرایطی که سایر نیروهای مخالف هنوز درگیر بحثهای سطحی، رهبریهای فرساینده و رقابتهای ایدئولوژیکاند، کورد تجربهی ملموس رهبری، مقاومت و حکمرانی دارد.
اگر قرار است ایران آیندهاش را بر پایهی دموکراسی و چندملیتی بودن بنا کند، این آینده باید از مسیر آلترناتیو کوردی آغاز شود. کورد تنها یک ملت در حاشیه نیست؛ بلكه بازیگر اصلی آیندهی سیاسی ایران است.
در پرتو ضعفهای ساختاری، بحران مشروعیت اجتماعی، و ناتوانی مزمن آلترناتیوهای سیاسی ایرانی در ساختن نیرویی ریشهدار، سازمانیافته و فراگیر، كوردستان با برخورداری از سرمایه اجتماعی زنده، حافظهی تاریخی مقاومت، سازماندهی منسجم و گفتمان سیاسی اصیل خود را بهمثابه یک آلترناتیو مستقل و با قابلیت عملیاتی واقعی مطرح کرده است. این جایگاه نه ادعایی رسانهای، بلکه بازتاب تجربهی زیستهی چند دهه مبارزه، ایستادگی و ساخت نهادهای مردمی در دل سرکوب و طرد حکومتی است.
بر این اساس، پافشاری بر استقلال گفتمانی، تشکیلاتی و استراتژیک كوردستان یک ضرورت تاریخی و عقلانی است؛ ضرورتی که ریشه در تفاوت بنیادی میان پروژهی سیاسی کورد و پروژههای ناکام یا مصرفگرایانهی جریانهای مرکزگرای ایرانی دارد. جریانهایی که با شعارهایی چون «شهروندی برابر»، «دموکراسی برای همه» یا «نجات ایران» سخن میگویند، در عمل فاقد هرگونه برنامه عملیاتی برای حل مسأله ملیتها، بازتوزیع قدرت یا تغییر ساختار سلطه هستند. تجربههای گذشته نشان داده است که این پروژهها در نهایت یا به بازتولید همان مرکزگرایی پیشین منجر میشوند، یا در برابر نیروهای امنیتی و نظامی بهسرعت به عقبنشینی و سازش کشیده میشوند؛ و سهم كوردستان از این پروژهها، همواره «صفر سیاسی» بوده است: نه در سطح قدرت، نه در قانون اساسی، نه در رسانه و نه در بازنمایی نخبگان.
در چنین شرایطی، اصرار كوردستان بر استقلال در استراتژی سیاسی بهمعنای جداییطلبی یا گسست از سرنوشت عمومی ایران نیست، بلکه بیانگر درکی واقعگرایانه از توازن قدرت و ضرورت حفاظت از دستاوردهای جنبش تاریخی خود است. كوردستان، بهمثابه یک بازیگر خودآگاه، میتواند و باید از درون میدان ایران، اما با اهداف و راهبرد مستقل، ایفای نقش کند. نه در حاشیه، نه در ائتلافهای نابرابر، نه بهعنوان نیرویی جذبشونده در پروژههای «فراگیر» مرکزمحور، بلکه بهعنوان نیرویی همارز و برخوردار از اولویتهای مختص به خود.
آلترناتیو كوردستانی بر پایهی همین واقعگرایی سیاسی و تاریخی میتواند بهجای پیوستن به صفوف پراکنده و بیبرنامهی نیروهای اپوزیسیون ایرانی، جبهه داخلی خود را تقویت کند: با بازسازی سازمانی، تمرکز بر آموزش سیاسی، گسترش نهادهای مدنی، پیوند با نیروهای جوان، و تداوم حضور در میدانهای مقاومت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی. این آلترناتیو باید بر محور ارزشهایی چون عدالت، حق تعیین سرنوشت، دموکراسی چندملیتی و رفع ستم ملی استوار باشد؛ نه تکرار آرمانهای انتزاعیای که بارها در میدان ایران به ورطهی ناکامی کشیده شدهاند.
در نهایت، پافشاری بر این مسیر مستقل نه بیانگر انزواطلبی، بلکه شرط لازم برای دیدهشدن، شنیدهشدن و نقشآفرینی واقعی در تحولات آتی ایران است. كوردستان با اتکا به سرمایه اجتماعی و گفتمان خاص خود، باید اعلام کند: كورد با هویتی روشن، اهدافی مشخص و تجربهای منحصر به فرد، دیگر حاضر نیست سرنوشت خود را به پروژههایی بسپارد که در آن، نه صدا دارد، نه سهم، و نه آینده.
بابەتەکانی تری بلاگی ژیانەوە
دەوڵەت بۆ ئەوان و ئاکار بۆ ئێوە
بیروڕا بە شێوەی ئانلاین لە لایەن ناوەندی لێکۆڵینەوەی کوردستان-تیشک [...]
كوردستان؛ گذر از تابعیت در آلترناتیوهای بادكنكی
نظرات به صورت آنلاین در مرکز مطالعات کوردستان - [...]
خوێندنەوەیەک بۆ لۆگۆی هێزی پێشمەرگەی کوردستان
بیروڕا بە شێوەی ئانلاین لە لایەن ناوەندی لێکۆڵینەوەی کوردستان-تیشک [...]
پێشکەش بە شەهیدانی ژینگەپارێزی کوردستان، ماسییەکانی ناو ئاگر
بیروڕا بە شێوەی ئانلاین لە لایەن ناوەندی لێکۆڵینەوەی کوردستان-تیشک [...]
ژیکاف و کوردستان اندیشی
نظرات به صورت آنلاین در مرکز مطالعات کوردستان - [...]
قوربانییانی ئاگر لە زاگرۆس؛ پڕۆژەی ژینۆسایدی ئێکۆلۆژیی ڕێژیمی کۆلۆنیالیستیی ئێران لە کوردستان
بیروڕا بە شێوەی ئانلاین لە لایەن ناوەندی لێکۆڵینەوەی کوردستان-تیشک [...]