نظرات

به صورت آنلاین در مرکز مطالعات کوردستان – تیشک در بلاگ ژیانەوە منتشر شده است: ٠٢/٠٨/٢٠٢٥

محمدی، زاهر (٢٠٢٥): ژیکاف و کوردستان اندیشی. بلاگ ژیانەوە؛ مرکز مطالعات کوردستان – تیشک.

گزینه متن

نقشه جغرافیایی فعالیت ژیکاف خود حامل معنای نمادینی بود؛ از کرکوک، سلیمانیه و هەولێر در جنوب کوردستان تا کرماشان، سنندج، تهران، ارومیە و آرارات، این جمعیت نه به مرزهای استعماری و دولتی، بلکه به مرزهای فرهنگی-تاریخی ملت کورد وفادار بود. ژیکاف به‌طور آگاهانه مرزهای «ساختگی سایکس-پیکویی» را به رسمیت نشناخت و با ساختار شبکه‌ای خود، بُعدی فراملی به گفتمان کوردستان بزرگ بخشید. این گسترش جغرافیایی، نه صرفاً امری سازمانی بلکه حرکتی گفتمانی بود؛ اقدامی برای احیای امر ملی در تقابل با تجزیه‌گرایی سیاسی-ژئوپولیتیکی قدرت‌های استعماری.

.

  • نوع انتشار: آنلاین

  • کوپی رایت: CC-BY-NC 4.0

  • بلاگ: ژیانەوە

  • استناد به متن: مرکز مطالعات کوردستان – تیشک

  • نویسنده: زاهر محمدی

  • مترجم: 

  • تاریخ نشر: ٠٢/٠٨/٢٠٢٥

  • انستیتو: مرکز مطالعات کوردستان – تیشک

  • Copyright: © 2025 by TISHK Center for Kurdistan Studies is licensed under CC BY-NC 4.0 

ژیکاف و کوردستان اندیشی

ژیکاف در سال 1942 و در میانه‌ی جنگ جهانی دوم تأسیس می‌شود؛ زمانی که جهان درگیر جنگی استعماری بود و نقشه‌های سیاسی جهان در حال تغییر. در چنین شرایطی، خاورمیانه در حال تجربه تحمیل پروژه‌های دولت-ملت توسط قدرت‌های مسلط منطقه‌ای چون ایران رضاشاهی، ترکیه‌ی کمالیست و عراق سلطنتی بود. در چنین فضایی، ژیکاف به‌عنوان جمعیتی که صراحتاً هدف تشکیل کوردستان بزرگ و تأسیس دولت ملی کورد را دنبال می‌کرد، نه یک واکنش به تحولات منطقه‌ای، بلکه پروژه‌ای پیش‌دستانه، هدفمند و گفتمانی بود؛ تلاشی برای بازتعریف ملت کورد در نظم جهانی نوین.

ژیکاف برخلاف بسیاری از جنبش‌ها و شورش‌های محلی کورد، از همان آغاز بر بنیاد تولید معنا، بازاندیشی فرهنگی و نهادسازی فکری و گفتمانی استوار بود. نه‌فقط هدف آن یعنی «کردستان بزرگ» حامل دلالت‌های سیاسی بود، بلکه روش‌های آن نیز حامل بارهای ایدئولوژیک، فرهنگی و انتقادی بودند. این جمعیت کوشید میان روشنفکری، ملت‌سازی، و سازماندهی فراملی پیوندی برقرار کند و هویتی نوین برای کوردها خلق نماید. با انتشار نیشتمان، زبان نوشتاری مدرن، بازخوانی تاریخ، و گفتمان انتقادی، ژیکاف به بازتعریف جایگاه کورد در نظم مدرن پرداخت؛ از حاشیه به مرکز، از ابژه‌گی فرهنگی به سوژەگی سیاسی.

جذب امین زکی بگ، مورخ نامدار کورد، ابراهیم احمد، سردبیر مجله گەلاوێژ و مەلای گەورەی کۆیە، هەژار و هێمن و دهها شاعر دیگر نشان از نفوذ و قدرت گفتمانی این جمعیت دارد. اینان صرفاً اعضای یک جمعیت نبودند، بلکه مؤلفان ناخودآگاه جمعی کوردها در آن دوران بودند. آنان با استفاده از ابزارهای فرهنگی مانند ادبیات، تاریخ، نشریه و شعر، ملت کورد را برساختند و از دل خاموشی تاریخی، صدای ملی برانگیختند.

نقشه جغرافیایی فعالیت ژیکاف خود حامل معنای نمادینی بود؛ از کرکوک، سلیمانیه و هەولێر در جنوب کوردستان تا کرماشان، سنندج، تهران، ارومیە و آرارات، این جمعیت نه به مرزهای استعماری و دولتی، بلکه به مرزهای فرهنگی-تاریخی ملت کورد وفادار بود. ژیکاف به‌طور آگاهانه مرزهای «ساختگی سایکس-پیکویی» را به رسمیت نشناخت و با ساختار شبکه‌ای خود، بُعدی فراملی به گفتمان کوردستان بزرگ بخشید. این گسترش جغرافیایی، نه صرفاً امری سازمانی بلکه حرکتی گفتمانی بود؛ اقدامی برای احیای امر ملی در تقابل با تجزیه‌گرایی سیاسی-ژئوپولیتیکی قدرت‌های استعماری.

در این مسیر، نباید از نقش کلیدی افسران جمعیت هیوا غافل شد. اگر نگوییم بنیان‌گذاران ژیکاف، آنان بی‌شک مغزهای متفکر و ستون‌های پشت‌پرده‌ی این پروژه بودند. هیوا، نخستین جمعیت شبه‌نظامی و فرهنگی کوردی در عراق بود که متشکل از افسران، دانش‌آموختگان و روشنفکران وفادار به ایده ملت بود. این انتقال تجربه از هیوا به ژیکاف، نشانه‌ای از «امتداد تاریخی کردستان‌اندیشی» است؛ نشانه‌ای که ثابت می‌کند ژیکاف نه یک انفجار ناگهانی، بلکه زاییده‌ی پویش فکری، انباشته‌ی تجربی، و پیوستاری مفهومی بود که از دل تاریخ مقاومت و خودآگاهی ملی کوردها برآمده است. ژیکاف تنها بر دشمن بیرونی متمرکز نبود، بلکه به نقد درونی جامعه کورد نیز پرداخت. از مناسبات عشیره‌ای واپس‌گرا، استبداد مذهبی تا بی‌سوادی و خرافه‌پرستی.این جمعیت کوشید نگاهی نو به جامعه کوردی بیندازد و آن را آماده‌ی گذار به مدرنیته‌ی ناسیونالیستی کند. این خودانتقادی، بخش مهمی از هژمونی فرهنگی ژیکاف بود که آن را از شورش‌های محلی جدا می‌کرد. در واقع، ژیکاف همان‌قدر که علیه دولت‌های سرکوبگر مبارزه می‌کرد، علیه عقب‌ماندگی داخلی و فرهنگی نیز قیام کرده بود. این دوگانه‌ی «نقد قدرت بیرونی و بازسازی درونی» نشان‌دهنده بلوغ گفتمانی آن است.

ژیکاف با بهره‌گیری از زبان به‌عنوان ابزار اصلی تولید معنا، کوشید نوعی ادبیات سیاسی-فرهنگی نوین خلق کند. برخلاف گفتارهای سنتی که عمدتاً شفاهی، قبیله‌محور و پراکنده بودند، ادبیات ژیکاف نوشتاری، مدرن، نظریه‌مند و سازمان‌یافته بود. از شعر هیمن و هەژار تا دیوان مەلای گەورە، همگی در خدمت ایجاد یک زبان ملی و ارتقاء سواد سیاسی قرار داشتند. این تولید زبانی، به تعبیر فوکویی، بخشی از «نظام دانایی» ژیکاف بود که تلاش می‌کرد تاریخ، هویت و افق آینده را با واژگان جدیدی بازنویسی کند.

در تحلیل گفتمانی، ژیکاف لحظه‌ای سرنوشت‌ساز در عبور از ابژه‌گی فرهنگی کوردها به سوژه‌گی سیاسی بود. در این لحظه، کورد نه‌تنها به‌عنوان یک قوم غایب، بلکه به‌مثابه یک ملت در حال شدن، سوژه‌ای دارای افق، آگاهی و برنامه سیاسی مطرح شد. این جهش مفهومی همان چیزی است که پروژه‌ی ژیکاف را به نقطه عطفی در تاریخ ناسیونالیسم کوردی تبدیل می‌کند. جمعیت‌های بعدی هرچند اهداف مشابهی را دنبال کردند، اما کمتر توانستند آن هماهنگی فکری، فرهنگی، جغرافیایی و نخبگانی را که ژیکاف در یک زمان تاریخی خلق کورد، تکرار کنند.

در نهایت، ژیکاف اگرچه به‌عنوان یک نهاد تشکیلاتی عمر کوتاهی داشت و در رقابت با تحولات پرشتاب جهانی از صحنه بیرون رفت، اما گفتمان آن زنده ماند و در لایه‌های مختلف جنبش ملی کورد تا به امروز تداوم یافته است. میراث آن نه در ساختار فیزیکی، بلکه در اندیشه، زبان، شعر، تاریخ‌نگاری و پروژه‌ی ناسیونالیسم کوردی باقی‌مانده است.

لۆگۆی ناوەند

ئەم وتارە هاوبەش بکە!

بابەتەکانی تری بلاگی ژیانەوە